پروژه بزرگسینمایی دردست بازیگرکمتجربه
به گزارش جهان پایگاه اطلاعرسانی قانون به همین مناسبت
مصاحبهای با ریحانی ترتیب داده است که بخشهایی از آن به این شرح است:
- این فیلم راجع به کلیه وجوهات امام رضا بود؛ فیلمبرداری
حدود یک ماه است که به پایان رسیده است و اکنون در مرحله تدوین هستیم.
- خود من آخرش نفهمیدم این فیلم داستانی بود یا مستند.
نفهمیدم چه از آب درآمد. اما هرچه بود به مستندنگاری نزدیکتر است تا داستانی.
- من اصلا آدمی مذهبی نیستم. یکی هستم مثل خود شما. مثل همه
دخترهای بیست و هفت هشت ساله تهرانی؛ زیاد از بعد مذهبی سر در نمیآورم، اما کل
پروژه برای من جالب بود و خیلی لذت بردم. الان یک ماه است که کار تمام شده است و
من هنوز آن حس را دارم.
- باورتان میشود که من اصلا نمیدانم که چه شد؟ ما فقط یک
قرارداد بستیم و من تهیهکننده آستان شدم؛ دفتر آن را هم قرار شد من در تهران
متمرکز کنم. بعد هم قرار شد برای اولین کار یک پروژه کوتاه و سبک را شروع کنیم. اما
بعد که وارد داستان شدیم گفتیم که میشود در مورد کارهایی که تولیت آستان در همین
33 سال بعد از انقلاب کرده است فیلمی بسازیم. موقوفهها و کاری که تولیت با نذرهای
مردمی که در ضریح ریخته میشد میکردند بینظیر بود. پروژهای که هم در آن مذهب بود هم پول هم
اتفاقات حسی ویژه.
- من دانشجوی صنعتی شریف هستم و چهار سال متوالی در المپیاد
ریاضی برنده شدم. سال گذشه که برای مسابقه به کره رفته بودیم حاج آقای طبسی هم در
مراسم تجلیل حضور داشتند. یک روز حرف رسید به این که خواستههای من چیست. من گفتم
حاج آقا من خیلی دوست دارم در ایران دفتر تولید داشته باشم که از نظر بودجه و
حمایتها در سطح عالی باشد و حرف اول را بزند. گفتم حاج آقا دوست دارم آدم پولداری
باشم. البته این فقط برای من آرزو بود چون میدانستم به قد و قواره من این حرفها
نمیخورد. ایشان ولی گفتند ایده خوبی داری ولی باید پله پله شروع کنی. اما من گفتم
که نمیتوانم یواش یواش کار کنم و کمالگرا هستم و اگر ساپورت مالی و قانونی پشت
دفتر تولید نباشد زمین میخورم. بعد از این حرف بود که حاج آقا پیشنهاد داد که به
رغم اینکه حرفهای نیستم، به خاطر جایزهای که در ریاضی دریافت کردم و البته اینکه
آن را به آقا امام رضا اهدا کردهام در استان شروع به کار کنم. این شد که کم کم
فعالیتهای ما شروع شد. ایشان خوششان آمد و یکدفعه وارد مرکزیت آستان شدم و
اینقدر این کارهایی که انجام دادیم خوب شده که خودم باورم نمیشود. خدا را شکر ایشان هم
جواب اعتمادشان را گرفتند.
- 90 درصد زحمات این پروژه برعهده رئیس دفتر تولیت بود. 10
درصد بقیه هم کار ما یعنی قسمت فنی بود. خلاصه حداقل 40 نفر دستاندرکاران تولید
این فیلم بودند. تولید فرزاد نشاط، سیستم تریدی مکسمان هم کمپانی الکومین فرانسوی
بود. صدابرداری کار را هم هادی افشار انجام داد.
- آغاز کار من در این زمینه از همکاری با آستان قدس رضوی
آغاز شد. و خوشبختانه من با بودجهای عظیم وارد این کار شدم و همچنان هم به این
همکاری ادامه خواهم داد.
- آستان ما را محدود نکرده است. فقط همان ابتدای کار، چند
تا المان
اخلاقی مشخص کرد تا توهینی به کسی یا اعتقادی نشود.
من با این حرفی که میزنید موافق نیستم. همین آستان در من
انگیزهای ایجاد کرده است که احساس قدرت و امنیت میکنم. کدام ارگان – ارگان هایی
که هنرمندان با آن ارتباط دارند منظورم است- این قدرت را به هنرمند میدهد؟ مثلا
الان برای پروژه پرستاران ایرانی 1500 تا 2000 دقیقه را سفارش دادهاند. هنوز هیچی
نشده سه هفته پیش آمدند دفتر من را تجهیز کردند والله – قسم کبیره است ها- سه بار ناظر فرستادهاند،
نه باب فضولی، برای اینکه بپرسند آیا کم و کسری دارید؟
- باور کنید از هر چیزی که نیاز دیدند بهترینش را خریدند.
در حدی تجهیز کردند که حتی برای صدابرداری مجبور نباشم به جای دیگری برویم. طبقه
پایین دفتر را برایم صداگذاری دالبی گذاشتند. چیزی که در ایران فقط یک نفر دارد. یعنی
بعد از عروج فیلم دفتر من است که حدود 400 متر سیستم دالبی است. همه جوره همکاری
کردند با سلیقه من کنار آمدند. مثلا ارزو داشتم کنار ضریح گل رز پرپر کنم! حاج آقا
و دیگر عوامل در کمال ناباوری اجازه دادند. همین پلان اینقدر خوب درآمده که هرکس
که دیده به گریه افتاده است. این را هم بگویم که اگر من ساکن مشهد بودم و بزرگتری
مانند تولیت آستان بالای سرم بود مطمئن باشید که من الان در «ونکوور» درس می
خواندم و حداقل جز اعضای ناسا بودم.
شایان ذکر است که پروژه آستان قدس رضوی برای تهیه یک فیلم
مستند در حالی به 'سحر ریحانی' واگذار شده که است که بر طبق دادههای 'بانک
اطلاعات سینمای ایران'، وی تنها بازی در پنج فیلم غیرمشهور طی سالهای 85 تا 87 را
در کارن ه سینمایی خود ام دارد
آدرس مطلب: http://www.jahannews.com/vdcjmoe8xuqethz.fsfu.html
پ.ن : میگم این جناب حاج آقا واقعا همینا رو گفته ؟
واقعا که دستت درد نکنه جناب تولیت استان قدس
نمیدونم واقعا دیگه کسی نبود تو کشور یا حتی مشهد با اون همه نیروهای کارامد ؟
یا شایدم حاج اقا توی پیشونی این خانم چیزه دیگه ای دیده
میگم یه وقت یه چن وقت دیگه این خانم یه نامه ای مثل اون نامه همسر دوم مهاجرانی به ریاست قوه قضاییه ننویسه
واقعا آستان قدس اینهمه دستش بازه که توی تهران برای یه خانم تازه کار این امکانات رو فراهم کنه ؟
آخه با چه توجیهی ؟ با چه ضمانتی ؟
ولش کن اصلا
مگه این خانم چیش از هدیه تهرانی کمتره ؟ یا مثلا مشایی دل داره حاج اقا دل نداره ؟
واقعا معلوم شد چه کسایی دل رهبری رو خون میکنن
حضرت ایه الله علم الهدی جای این موضوع توی خطبه های شما واقعا خالیه
خب دیگه بسه
همین قدر هم برای صدور حکم تخریب و تقتیل !! ما کافیه
سلام
ماه رمضان خوش میگذره ان شاءالله به همه
روزه و رمضان هم دنیایی داره ها
نمیدونم کی گفت و چه وقت اما
خیلی وقت پیشا یکی می گفت ماه رمضان اگه وسط تابستونم باشه هواش لطیفتر میشه و قابل تحمل تر و عاشورا اگه وسط زمستون هم باشه به نسبت روزای دیگه گرمتر میشه و سختتر
ولی واقعا راست میگن
روزای دیگه تابستون که خورد و خوراک و کولر و همه چیز به راه بود خیلی تحمل گرما برامون سختتر از الان بود که 15 ساعت هیچی نمیشه خورد
الحمدلله
قبل از ماه رمضان همش به این فکر می کردم توی این اوضاع گرما و خرابی هوا چطور این همه ساعت روزه بگیریم
هر چی زور زدیم توی ماه شعبان همش سه روز روزه تونستم بگیرم
البته جو جامعه و اداره هم خیلی موثر بود
ظهر که میشه اینقده یالا بریم ناهار میگن که ادم خود به خود گشنه ش میشه
اونم اداره ما که دیگه تقریبا نصف بچه ها ناهار از خونه میارن
به به
غذای خونگی کجا و غذای رستوران کجا
اصلا قابل تحمل نیست دور بودن از غذا ها
همین الان که دارم اینو مینویسم از یاداوری ساعات ناهار روزانه دلم ضعف رفت
خب دیگه فعلا بسه
زیاد نوشتم
بد عادت میشین اونوقت هی باید بیام بنویسم
خدانگهدار
التماس دعا
نماز و روزه هاتون هم قبول
سلام
ماه رمضان خوش میگذره ان شاءالله به همه
روزه و رمضان هم دنیایی داره ها
نمیدونم کی گفت و چه وقت اما
خیلی وقت پیشا یکی می گفت ماه رمضان اگه وسط تابستونم باشه هواش لطیفتر میشه و قابل تحمل تر و عاشورا اگه وسط زمستون هم باشه به نسبت روزای دیگه گرمتر میشه و سختتر
ولی واقعا راست میگن
روزای دیگه تابستون که خورد و خوراک و کولر و همه چیز به راه بود خیلی تحمل گرما برامون سختتر از الان بود که 15 ساعت هیچی نمیشه خورد
الحمدلله
قبل از ماه رمضان همش به این فکر می کردم توی این اوضاع گرما و خرابی هوا چطور این همه ساعت روزه بگیریم
هر چی زور زدیم توی ماه شعبان همش سه روز روزه تونستم بگیرم
البته جو جامعه و اداره هم خیلی موثر بود
ظهر که میشه اینقده یالا بریم ناهار میگن که ادم خود به خود گشنه ش میشه
اونم اداره ما که دیگه تقریبا نصف بچه ها ناهار از خونه میارن
به به
غذای خونگی کجا و غذای رستوران کجا
اصلا قابل تحمل نیست دور بودن از غذا ها
همین الان که دارم اینو مینویسم از یاداوری ساعات ناهار روزانه دلم ضعف رفت
خب دیگه فعلا بسه
زیاد نوشتم
بد عادت میشین اونوقت هی باید بیام بنویسم