نظق تاریخی استاد علیه صهیونیسم در عاشورای سال 1390 قمری برابر با اسفند 1348 شمسی که به دستگری ایشان انجامید فراموش ناشدنی است و جا دار که در اینجا به بخشی از آن پرداخته شود ایشان فرمودند : میخواهی
در نزد پیغمبر خدا ارزش پیدا کنی ؟ با عمل کردن به این اصل در نزد خدا و
پیغمبر خدا ارزش پیدا کنی ؟ با عمل کردن به این اصل در نزد خدا و پیغمبر
ارزش پیدا کن . اگر میخواهی در نزد ملل جهان ارزش پیدا کنی که هم بلوک شرق
روی تو حساب کند و هم بلوک غرب ، سرنوشت تو را او در اختیار نگیرد و او
برای تو تصمیم نگیرد ، امر به معروف و نهی از منکر داشته باش ، همبستگی و
همدردی داشته باش ، اخوت و برادری اسلامی را زنده کن ، از بی خبری پرهیز
کن ، از ضعف پرهیز کن ، از لاابالیگری پرهیز کن . این برنامههای بیخبری
و لاابالی گری برای چیست ؟ برنامه بی خبری برای اینست که آگاه نباشی ،
نفهمی ، ندانی ، و برنامه لاابالیگری برای اینست که ضعیف باشی ، قدرت
نداشته باشی . اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم ، اگر میخواهیم قیمت پیدا کنیم ، اگر میخواهیم در نزد خدا و پیغمبر خدا محترم باشیم ، در نزد ملل جهان محترم باشیم ، باید این اصل را زنده کنیم . اگر
پیغمبر اسلام زنده میبود امروز چه میکرد ؟ درباره چه مسئلهای
میاندیشید ؟ والله و بالله قسم میخورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش
امروز از یهود میلرزد . این یک مسئله دو تا چهار تاست . اگر کسی نگوید ،
گناه کرده است من اگر نگویم و الله مرتکب گناه شدهام ، و هر خطیب و واعظی
اگر نگوید مرتکب گناه شده است . گذشته
از جنبه اسلامی ، فلسطین چه تاریخچهای دارد ؟ قضیه فلسطین مربوط به
دولتی از دولتهای اسلامی هم نیست ، مربوط به یک ملت است ، ملتی که او را
به زور از خانهاش بیرون کردهاند . تاریخچه فلسطین چیست ؟ مدعی
هستند که در سه هزار سال پیش دو نفر از ما ، داود و سلیمان برای مدت
موقتی در آنجا سلطنت کردهاند . تاریخ را بخوانید ، در تمام این مدت دو سه
هزار ساله ، کی بوده است که سرزمین فلسطین به یهود تعلق داشته است ؟ کی
بوده است که بیشتر سرزمین فلسطین مال ملت یهود باشد . آیا
بیشتر سرزمین فلسطین از آن ملت یهود است ؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود ،
بعد از اسلام هم مال آنها نبود . روزی که مسلمین فلسطین را فتح کردند ،
فلسطین در اختیار مسیحیها بود ، نه در اختیار یهودیها . و اتفاقا مسیحیها
که با مسلمین صلح کردند یکی از مواردی که در صلحنامه گنجاندند این بود که
شما یهود را در اینجا راه ندهید . گفتند : ما با شما زندگی میکنیم ولی با
یهود زندگی نمیکنیم . چطور شد که یکدفعه نام وطن یهودی به خود گرفت ؟
یکی از قضایائی که کارنامه قرن ما را تاریک میکند ( این قرنی که به دروغ نام حقوق بشر ، نام آزادی ، نام انسانیت بر آن گذاشتهاند ) همین قضیه است . یهودیهای دنیا بعد از اینکه از ملتهای غیر مسلمان زجر و شکنجه و آزار میبینند ( در روسیه ، آلمان ، و بسیاری از نقاط دنیا( بزرگانشان مینشینند میگویند تا وقتی که ما در اطراف دنیا متفرق هستیم ، در هر جا اقلیتی هستیم ، سرنوشت ما همین است . ما باید مرکزی را انتخاب کنیم و همهمان آنجا جمع شویم ، اتباع مذهب یهود آنجا جمع شوند . اول هم جایی را که فکر نمیکنند ، فلسطین است ، جاهای دیگر را فکر میکنند ، بعد جنگ بین الملل اول پیش میآید ( البته من خلاصهاش را عرض میکنم ، میتوانید کتابهائی را که در این زمینه نوشته شده است ، بخوانید . ) متفقین با عثمانیها میجنگند . من نمیخواهم از عثمانیها دفاع کنم ، ولی هر چه بود ، حکومت واحدی بود . اگر ظالم هم بود ، بالاخره واحد بود . اعراب ساده لوح از حکومت عثمانی به ستوه آمده بودند . تحریک متفقین را پذیرفتند . از داخل ، علیه حکومت عثمانی جنگیدند به وعده اینکه به خود آنها در مقابل عثمانیها استقلال بدهند . انگلیسها به اینها قول قطعی دادند که ما به شما استقلال میدهیم به شرط اینکه به نفع ما با عثمانیها بجنگید . این بیچارهها جنگیدند . در خلالی که این بدبختیهای نادان ناآگاه داشتند با دولت تا حدودی اسلامی خودشان میجنگیدند ، انگلستان قول و قرار خودش را با حزب صهیونیسم که تازه تشکیل شده بود محکم کرد که فلسطین را میدهیم به شما در قلب کشورهای اسلامی . جامعه ملل به وجود میآید ( عدالت را ببینید ! ) و تصویب میکند
که در دنیا ملتهایی هستند ( مخصوصا ملتهایی که از عثمانی جدا شدهاند ) که چون رشد ندارند ، ما باید بر ایشان سرپرست معین بکنیم تا اینها را اداره بکنند . یعنی در واقع میخواستند ارثیه عثمانیها را تقسیم بکنند . قسمتی از آن را دادند به فرانسه ، قسمتی را دادند به انگلستان و . . . از جمله جاهایی که انگلستان گرفت فلسطین بود . گفت من قیم و سرپرست شما هستم ، رسما شد کفیل . بعد به صهیونیستها وعده داد ( وعده معروف بالفور ) که من اینجا را به شما میسپارم . . این یهودیانی که شما امروز اسمشان را میشنوید : موشه دایان ، زلی اشکول ، گلدامایر ، زهر مار ، آخر ببینید اینها از کجای دنیا آمدهاند ؟ مدعی هستند که این سرزمین ، سرزمین ماست . امروز در حدود سه میلیون نفر مسلمان آواره از خانه و زندگیشان هستند . هدف مگر تنها همین است که یک دولت کوچک در آنجا تشکیل شود ؟ خیلی اشتباه کردهاید ، خیلی همه اشتباه میکنیم . او میداند که یک دولت کوچک بالاخره نمیتواند آنجا زندگی کند ، یک اسرائیل بزرگ که دامنهاش از این طرف شاید تا ایران خودمان هم کشیده شود . والله و بالله ما در برابر این قضیه مسئولیم . به خدا قسم مسئولیت داریم . به خدا قسم ما غافل هستیم . و الله قضیهای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است ، این قضیه است . داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده ، این قضیه است . اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم ، اگر میخواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش بدهیم ، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش میگفت برای من عزاداری کنید ، میگفت چه شعاری بدهید ؟ آیا میگفت بخوانید : " نوجوان اکبر من " یا میگفت بگوئید : " زینب مضطرم الوداع ، الوداع " ، چیزهایی که من ( امام حسین ) در عمرم هرگز به اینجور شعارهای پست و کثیف ذلت آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم ؟ ! اگر حسین بن علی بود میگفت اگر میخواهی برای من عزاداری کنی ، برای من سینه و زنجیر بزنی ، شعار امروز تو باید فلسطین باشد . شمر امروز موشه دایان است . شمر هزار و سیصد سال پیش مرد ، شمر امروز را بشناس . امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان میخورد . هی دروغ در مغز ما کردند که آقا این یک مسئله داخلی است . مربوط به عرب و اسرائیل است . باز به قول عبدالرحمن فرامرزی : اگر مال اینهاست و مذهبی نیست ، چرا یهودیان دیگر دنیا مرتب برای اینها پول میفرستند ؟ اصلا من باید بگویم بعد از این داستانی را که ما از علی بن ابی طالب نقل میکنیم ، حرام است که دیگر در منابر نقل کنیم که : روزی علی بن ابی طالب شنید دشمن به کشور اسلامی حمله کرده است ، و هذا اخو غامد و قد وردت خیله الانبار . بعد فرمود : شنیدهام زینت یک زن مسلمان یا زنی که در حمایت مسلمانان است را گرفتهاند . شنیدهام دشمن ، سرزمین مسلمین را غارت کرده است ، مردانشان را کشته است ، اسیر کرده است ، متعرض زنان آنها شده است ، زیورها را از گوش و دست زنها جدا کرده است . بعد همین علی بن ابی طالب که ما اظهار تشیع او را میکنیم و نسبت به او حساسیتهای بی معنی و
دروغین نشان میدهیم گفت : « فلو ان امرءا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا » (نهج البلاغه ، خطبه . 27) . اگر یک مرد مسلمان با شنیدن این خبر دق کند و بمیرد سزاوار است و مورد ملامت نیست . کیست که امروز منکر شود که فلسطینیهای آواره حق بازگشت به وطن خود را ندارند ؟ من در سفر مکه بعضی از اینها را دیدم . یک جوانهائی ! فقط میگفتند : دماء الشهداء ، ما امیدمان فقط به خون شهدایمان است . افرادی در میان آنها هستند که والله برای لباسشان محتاجند و برهنه میجنگند . اگر هفتصد میلیون جمعیت مسلمان دنیا ، هر فرد روزی یک ریال بدهد ، در سال نزدیک به سیصد میلیارد دلار میشود . اگر فقط مردم ایران که بیست و پنج میلیون نفر هستیم ( در زمان سخنرانی شهید مطهری) و نود و هشت درصد ما مسلمان است ، هر فرد روزی یک ریال به فلسطینیها کمک کند ، در سال حدود نود میلیون تومان میشود . اگر یک عشر مسلمانان هم هر کس روزی یک ریال کمک کند در سال نه میلیون تومان میشود . « فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم (سوره نساء ، آیه . 95 ) الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم »( سوره توبه ، آیه . 20 )
به وسیله مال که میتوانیم کمک کنیم . والله این انفاق واجب است ، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است . اولین سئوالی که بعد از مردن از ما میکنند همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید ؟ پیغمبر فرمود : « من سمع مسلما ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم » ( 1 ) هر کس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد میکند یاللمسلمین مسلمانان به فریاد من برسید ، و او را کمک نکند ، دیگر مسلمان نیست ، من او را مسلمان نمیدا نم . چه مانعی دارد که ما برای اینها حساب باز کنیم ؟ چه مانعی دارد که مقدار کمی از درآمد خودمان را اختصاص به اینها بدهیم ؟ چرا یهودیان دنیا حتی یهودیان ایران کمک بکنند و ملتهای دیگر آنها را حسین کنند ، بارک الله بگویند ، ملت بیدار بگویند : ولی ما نکنیم ؟ مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند ، دردشناس باشند ، حقایق شناس باشند . من وظیفه خودم را عمل کردم . وظیفه من فقط گفتن بود و خدا میداند جز تحت فشار وجدان و وظیفه خودم چیز دیگری نبود . این کمک مالی را وظیفه شما میدانم . و وظیفه خودم و هر خطیب و واعظی میدانم که این را بگوید ، بر هر خطیب و واعظی من واجب میدانم که چنین حرفی را بزند . مراجع تقلید بزرگی مثل آیت الله حکیم و دیگران رسما فتوی دادهاند که کسی که در آنجا کشته میشود ، اگر نماز هم نخواند شهید در راه خداست . پس بیائیم به خودمان ارزش بدهیم ، به کار و فکر خودمان
ارزش بدهیم ، به کتابهای خودمان ارزش بدهیم ، به پولهای خودمان ارزش بدهیم ، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند بکنیم . علت اینکه دولتهای بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمیاندیشند ، اینست که معتقدند مسلمان غیرت ندارد . آمریکا را فقط همین یکی جری کرده است . میگوید مسلمان جماعت غیرت ندارد ، همبستگی و همدردی ندارد . میگوید یهودی که برای پول میمیرد، جز پول چیزی نمیشناسد، خدایش پول است ، زندگیش پول است ، حیات و مماتش پول است ، به یک چنین مسئله حساسی که میرسد روزی یک میلیون دلار به همکیشانش کمک میکند ولی هفتصد میلیون مسلمان دنیا کوچکترین کمکی به همکیش خود نمیکنند
" صهیونیستها " یعنی یهودیانی که دهها قرن بود که در گوشههای دیگر دنیا زندگی میکردند و از نژادهای دیگر بودند . من خودم فکر میکردم که یهودیان موجود همه از نسل اسرائیلند ، حالا میبینم تاریخ تشکیک میکند ، میگوید این حرف دروغ است . بسیاری از یهودیها اصلا از نسل اسرائیل نیستند ، جامع مشترکشان فقط مذهب است و بس . حتی نژادشان هم خالص نمانده است . یهودیانی که در اطراف و اکناف دنیا زندگی میکردند ، فقط به دلیل اینکه فرنگیها به اینها زجر دادهاند و اینها دنبال نقطهای میگردند که آنجا جمع شوند ، و به دلیل اینکه مردم خیانت پیشهای هستند ، و به دلیل اینکه کتاب مقدسشان به آنها اجازه داده که اگر به سرزمینی رفتید ، رحم نباید در شما وجود داشته باشد و از هیچ وسیلهای برای پیشبرد هدفتان امتناع نکنید ، بعد که انگلستان وسیله مهاجرتشان را فراهم کرد به این سرزمین مهاجرت کردند و زمینها را خریدند در حالی که یهودی بومی در فلسطین بیش از پنجاه هزار نفر نیست که الان هم آن بیچارهها در بدبختی فوق العادهای زندگی میکنند . یعنی یهودیان اروپائی و آمریکایی که آمدند ، از جمله بدبختیهایی که به وجود آوردهاند اینست که سربار یهودیان اصلی هستند که حق دارند در آنجا زندگی کنند . یک عده روشنفکر در میان اعراب بود ، قیام کردند ، انقلاب کردند . اینها را کشتند ، اعدام کردند ، به دار کشیدند . مرتب یهودیها را فرستادند ، همینکه عده زیاد شد ، اسلحه زیادی هم در میانشان پخش کردند ، بعد اینها افتادند به جان مسلمانان بومی ، کشتند و زدند و بعد هم آواره کردند . پشت سر یکدیگر از کشورهای اروپائی مهاجرت میشد ، آمدند و آمدند
به قول عبدالرحمن فرامرزی : این اسرائیلی که من میشناسم ، فردا ادعای شیراز را هم میکند میگوید : شاعرهای خود شما همیشه در اشعارشان اسم شیراز را گذاشتهاند ملک سلیمان . هر چه بگویی آقا ! آن تشبیه است ، میگوید سند از این بهتر هم میخواهید ؟ مگر ادعای خیبر را که نزدیک مدینه است ، ندارند ؟ مگر " روزولت " به پادشاه وقت عربستان سعودی پیشنهاد نداد که شما بیایید این شهر را به اینها بفروشید ؟ مگر اینها ادعای عراق و سرزمینهای مقدس شما را ندارند ؟
ما چه جوابی در مقابل اسلام و پیغمبر خدا داریم ؟ آیا چند روز پیش در روزنامه نخواندید که در سال گذشته یهودیان سایر نقاط دنیا ، نه یهودیانی که فعلا شناسنامه اسرائیلی دارند ، پانصد میلیون دلار برای اینها فرستادند که با این پولها فانتوم بخرند ، بمب بریزند بر سر مسلمانان .
شنیدهام یهودیان ایران خودمان در سال گذشته معادل پول دو فانتوم فرستادند . سی و شش میلیون دلار پول از یهودیان ایران خودمان برای آنها به عنوان کمک رفت . و من آن یهودیها را به عنوان اینکه یهودی هستند ، ملامت نمیکنم ، ما خودمان را باید ملامت کنیم ، او به همکیشش کمک کرده است ، با کمال افتخار پول میفرستد ، رسیدش هم از موشهدایان میآید و آن را در بازار هم نشان میدهد ، میگوید بیا رسیدش را ببین . مگر همین دو سه شب پیش ننوشتند ( من بریدهاش را از " اطلاعات " دارم ) که الان فقط یهودیان مقیم امریکا روزی یک میلیون دلار به اسرائیل کمک میکنند ؟ !
آنوقت تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است ؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم ، خودمان را شیعه علی بن ابی طالب بخوانیم .
آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم ؟ آیا اینها مسلمان نیستند ، عزیزان ندارند ؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمیکنند ؟
!
پی نوشت :
1- استاد مطهری حسابی بانکی به نام خود و علامه طبابایی و آیت الله سید ابوالفضل زنجانی گشودند و این امر را در یک سخنرانی با عنوان احیای تفکر اسلامی اعلام کردند که پس از ان دستگیر شدند و مورد بازجویی قرار گرفتند .