گفتمان

فقط چند لحظه کنارم بشین فقط چند لحظه به من گوش کن

گفتمان

فقط چند لحظه کنارم بشین فقط چند لحظه به من گوش کن

رهبر نشوی تنها، من یار تو می‌گردم

 

رهبر نشوی تنها، من یار تو می‌گردم 

 

وز جرگه عشاقت سرباز تو می‌گردم 

 

گر لشکر سفیان‌ها از غرب به پا خیزد 

 

در قحطی انسان‌ها عمار تو می‌گردم 

 

از طعنه اشعث‌ها خوناست دلت مولا 

 

تبدار غمت هستم بیمار تو می‌گردم 

 

با جرم ولای تو گر بر سردار آیم 

 

مدح تو کنم بردارتمار تو می‌گردم 

 

این من نه منم تنها، آید ز بسیج آوا 

 

 رهبر نشوی تنها، من یار تو می گردم. 

شما هم پیامک های پیشنهادی خود را اضافه کنید

 

 

شما هم پیامک های پیشنهادی خود را اضافه کنید
پیامک‌هایی که این روزها بین مردم دست به دست می‌شود
 

 

 

                                      http://www.jahannews.com/vdchmknzw23n-md.tft2.html

بی‌خامنه‌ای ندای یا مهدی چیست؟

 

بی خامنه‌ای شعار هم عهدی چیست؟ 

 

بی‌خامنه‌ای ندای یا مهدی چیست؟ 
 

هرکس نشود فدایی خامنه‌ای 

 

بی شک تو بدان فدایی مهدی نیست 

در راه تو یا خامنه ای می‌میریم

 

ما مرد نبرد و نعره تکبیریم 

 

در راه تو یا خامنه ای می‌میریم 

 

گر حکم کنی برای حفظ اسلام 

 

هر رای به هر که داده پس می‌گیریم

شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش

تعبیری زیبا از وظایف منتظران در بیان مرحوم حاج اسماعیل دولابی

 

مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت، درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است.

به گزارش جهان آن مرحوم می فرمایند:پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم
خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد می‌دید کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند
...
یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید
یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم

اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را
می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد
هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست
توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم

آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است، ناراحت نمی‌شود
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد


ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید 

 

آدرس مطلب: http://www.jahannews.com/vdcg7w9qwak9374.rpra.html

  

 

الله اکبر